اپلیکیشن و سایت دلواژه ها با بروزترین اشعار و کتاب ها

myket myket

انتشار ویژه


Image

نور

فروغ فرخزاد

یک لحظه تمام آسمان را
در هاله ای از بلور دیدم
خود را و تو را و زندگی را
در دایره های نور دیدم


by Omid behnia

عشق

فاضل نظری

من و جام می و معشوق، الباقی اضافات است
اگر هستی که بسم الله، در تأخیر آفات است
مرا محتاج رحم این و آن کردی، ملالی نیست
تو هم محتاج خواهی شد، جهان دار مکافات است...
ز من اقرار با اجبار می گیرند، باور کن
شکایت های من از عشق ازین دست اعترافات است
میان خضر و موسی چون فراق افتاد، فهمیدم
که گاهی واقعیت با حقیقت در منافات است
اگر در اصل، دین حُبّ است و حُبّ در اصل دین، بی شک
به جز دلدادگی هر مذهبی، مُشتی خرافات است...


by Omid behnia

چه کردی؟

افشین یداللهی

تو با قلب ویرانه ى من چه کردی؟!
ببین عشق دیوانه من چه کردی
در ابریشم عادت آسوده بودم
تو با حال پروانه ى من چه کردی؟!
ننوشیده از جام چشم تو مستم
خمار است میخانه ى من چه کردی؟!
مگر لایق تکیه دادن نبودم؟
تو با حسرت شانه ى من چه کردی؟!
مرا خسته کردی و خود خسته رفتی
سفر کرده! باخانه ى من چه کردی؟!
جهانِ من از گریه ات خیس باران
تو با سقف کاشانه ى من چه کردی؟!


by Omid behnia

Image

علی

جویا معروفی

به جدّ بزرگ و بزرگوارم، علی‌بن‌ابیطالب، که نامش هَست و رسمش نه!

این‌سان که نامَت هست
ای کاش جامَت بود
یا پرتویی از نورِ تو می‌بود و بی‌شک از همین پرتو نشانی‌های آن ماهِ تمامت بود

این‌سان که بَزمَت هست
ای کاش رَسمَت بود
این سان که شورَت هست
ای کاش نورَت بود
ای کاش با ما و میانِ ما
تِمثالی از آن اقتدارِ بی‌غرورت بود

این‌سان که خَلقی بر تو مُشتاقند
گویا تو‌ را هرگز ندانستند و تا هرگز نمی‌دانند
زیرا که تو‌ نوری و نزدیکانِ نور هر آینه در نور حیرانند
زیرا که حیرانان سخن گفتن نمی‌دانند

این‌سان که حرفت هست
ای کاش "بودَت" بود
ای آفتابِ آرمیده در نجف! ای کاش
در این هیاهوی تُهی، رَدّی ز جودَت بود!
ای کاش تو بودی و تو خود ترجمانِ خویشتن بودی
ای کاش جامَت بود
ای کاش رَسمَت بود
ای کاش نورَت بود
ای کاش "بودَت" بود


by Omid behnia

Image

پرواز

فروغ فرخزاد

دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ایوان می روم و انگشتانم را
بر پوست کشیده‌ی شب می کشم
چراغ های رابطه تاریکند
چراغ های رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی ست.

دکلمه به پیوست اضافه شد🎧🎙️


by Omid behnia

زمانه

محمدرضا شفیعی کدکنی

دست به دست مدعی شانه‌به‌شانه می‌روی
آه! که با رقیب من جانب خانه می‌روی
بی‌خبر از کنار من، ای نفس سپیده‌دم
گرم‌تر از شرارهٔ آه شبانه می‌روی
من به زبان اشک خود می‌دهمت سلام و تو
بر سر آتش دلم همچو زبانه می‌روی
در نگه نیاز من موج امیدها تویی
وه که چه مست و بی‌خبر سوی کرانه می‌روی
گردش جام چشم تو هیچ به کام ما نشد
تا به مراد مدعی همچو زمانه می‌روی
حال که داستان من بهر تو شد فسانه‌ای
باز بگو به خواب خوش با چه فسانه می‌روی؟


by Omid behnia

Image

پاییز

لیلا کردبچه

و کسی‌ که
تو را دیده باشد
پاییزهای سختی خواهد داشت ...


by Omid behnia

دیوونه کیه؟! عاقل کیه؟!

حسین پناهی

دیوونه کیه؟
عاقل کیه؟
جونور کامل کیه؟
واسطه نیار، به عزتت خمارم
حوصله‌ی هیچ کسی رو ندارم
کفر نمی‌گم، سوال دارم
یک تریلی محال دارم
تازه داره حالیم می‌شه چی‌کاره‌ام
می‌چرخم و می‌چرخونم ٬ سیاره‌ام !
تازه دیدم حرف حسابت منم
طلای نابت منم
تازه دیدم که دل دارم، بستمش !
راه دیدم نرفته بود ، رفتمش
جوونه‌ی نشکفته رو ، رستمش
ویروس که بود حالیش نبود ، هستمش
جواب زنده بودنم مرگ نبود؛
            جون شما بود؟
مردن من مردن یک برگ نبود؛
تو رو به خدا بود؟
اون همه افسانه و افسون ولش؟
این دل پر خون ولش؟
دلهره‌ی گم کردن گدار مارون ولش؟
تماشای پرنده‌ها بالای کارون ولش؟
خیابونا، سوت زدنا، شپ شپ بارون ولش؟
دیوونه کیه؟
  عاقل کیه؟
جونور کامل کیه؟
گفتی بیا زندگی خیلی زیباست؛
دویدم !
چشم فرستادی برام تا ببینم؛
که دیدم !
پرسیدم این آتش بازی تو آسمون معناش چیه؟
کنار این جوب روون معناش چیه؟
این همه راز، این همه رمز
این همه سر و اسرار معماست؟
آوردی حیرونم کنی که چی بشه؟
نه والله!
مات و پریشونم کنی که چی بشه؟
نه بالله!
پریشونت نبودم؟
من ، حیرونت نبودم؟
تازه داشتم می‌فهمیدم که فهم من چقدر کمه
اتم تو دنیای خودش حریف صد تا رستمه
گفتی ببند چشماتو وقت رفتنه
انجیر می‌خواد دنیا بیاد،
آهن و فسفرش کمه
چشمای من آهن انجیر شدن
حلقه‌ای از حلقه‌ی زنجیر شدن . . .
عمو زنجیر باف ، زنجیرتو بنازم
چشم من و انجیرتو بنازم
چشم من و انجیرتو بنازم . . .

دکلمه به پیوست ارسال شد🎧🎙️


by Omid behnia